دل نوشته ها

تا تو نگاه می کنی ، کار من اه کردن است/ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است

دل نوشته ها

تا تو نگاه می کنی ، کار من اه کردن است/ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است

من دیوونه رو باش که ...

من دیوونه رو باش که ...

من دیوونه رو باش که نفهمیدم تو بی رحمی

تمام مشکلم اینه که حرفامو نمی فهمی

منو باش که نفهمیدم تو بی ذوقی بی احساسی

دروغ بود اینکه می گفتی تو هم محو گل یاسی

من دیوونه رو باش که شکستم با شکست تو

تو چه مردابی افتادم یه عمره با دو دست تو

من دیوونه رو باش واسه تو گریه می کردم

تو رو باش که نفهمیدی تو شعرم گم شده دردم

من دیوونه رو باش که به پای چشم تو سوختم

ولی بعد یه کم بازی تو با من بد شدی کم کم

من دیوونه رو باش که واسه عهدت قسم خوردم

باهات موندم ، باهات ساختم ، واست سوختم ، واست مردم

من دیوونه رو باش که به اخمای تو خندیدم

همش یک گل تو باغچم بود اونم آخر واست چیدم

من دیوونه رو باش که به خوبیم عادتت دادم

شکستی قلبمو اما ندیدی رنگ فریادم

من دیوونه رو باش که واست روزامو سوزوندم

خوشی رو تو خودم کشتم ، ولی با چشم تو موندم

من دیوونه رو باش که کشیدم ناز چشماتو

چه قد تلخه بدون تو ، چه قدر سخته برام با تو

من دیوونه رو باش که خیال کردم تو مجنونی

تو حتی اسم مجنونم ، نه آوردی ، نه می دونی

من دیوونه رو باش که قد دنیا دوست دارم

نه اما من دوست داشتم حالا که از تو بیزارم

من دیوونه رو باش که واست خوندم چه قد ساده

تو حرف عاشقونم رو شنیدی ، حاضر آماده

من دیوونه رو باش که نشستم منتظر ، رسوا

زدی تو زیر قولاتو ، گذاشتی باز منو تنها

منو باش که نفهمیدم منو دیگه نمی خواستی

چه قدر دیوونه ای راستی ، چه قد دیوونه ام راستی

منو باش که با یه آهنگ می خواستم مهربونتر شم

زدی تیر و توی ذوقم نداشتی حوصله بازم

من دیوونه رو باش که تو رو عاشق حساب کردم

چه قدر دیوونه تر چون باز ، تو رو اینجا خطاب کردم

من دیوونه رو باش که ، درسته خیلی دیوونم

جهنم می رم اما نه ، کنار تو نمی مونم

اینم یه نامه ی ابری ، به امضای یه دیوونه

فقط بیچاره اون کس که ، یه عمر با تو می مونه

خلوت یک شاعر

خلوت یک شاعر

کاش در دهکده عشق فراوانی بود

توی بازار صداقت کمی ارزانی یود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم

مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب

روی شفاف تزین خاطره مهمانی بود

کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد

قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود

کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم

رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود

مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست

کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود

چه قدر شعر نوشتیم برای باران

غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها

دل پر از صحبت این شاعر کاشانی بود

کاش دل ها پر افسانه ی نیما می شد

و به یادش همه شب ماه چراغانی بود

کاش اسم همه دخترکان اینجا

نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر

غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود

کاش دنیای دل ما شبی از این شبها

غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود

دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم

راز این شعر همین مصرع پایانی بود

به خاطر تو

به خاطر تو

آخر یه روز دق می کنم فقط به خاطر تو

دنیا رو عاشق میکنم فقط به خاطر تو

شب به بیابون می زنم فقط به خاطر تو

رو دست مجنون می زنم فقط به خاطر تو

عشقت رو پنهون می کنی فقط به خاطر من

من دلم رو خون میکنم فقط به خاطر تو

تو گفتی عاشقی بسه

دنیا برام یه قفسه

گفتی که عشق یه عادته

دلم پر از شکایته

گفتی می خوای بری سفر

خیره شدن چشام به در

من می شینم به پای تو فقط به خاطر تو

من می شینم به پای تو فقط به خاطر تو

به من تو گفتی دیوونه فقط به خاطر من

حرفت به یادم می مونه فقط به خاطر تو

از خوبیات کم میکنی

قلبم رو پر پر می کنی

گفتی که از سنگه دلت

از من و دل تنگه دلت

از خوبیات کم میکنی

قلبم رو پر پر می کنی

گفتی که از سنگه دلت

از من و دل تنگه دلت

ازم گرفتی فاصله فقط به خاطر من

دست کشیدم از هر گله فقط به خاطر تو

گفتی که از اینجا برو فقط به خاطر من

می رم به احترام تو فقط به خاطر تو

می خوام برات بمیرم شاید که باورکنی

می خوام برات بمیرم شاید که باور

کنی

نمی خوام از آسمون چیزی برات بیارم

عکستو رو قله ی هیمالیا بذارم

نمی خوام از پشت ابر ماهو واست بچینم

فقط تو خواب و رؤیا تو باشی در کنارم

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام تو رویام سوار ابرا بشم

تو آرزوی کالم باز با تو تنها بشم

من نمی خوام که با شعر حرفمو گفته باشم

توی خیالم واسه تو شب یلدا باشم

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام فکر کنی که عاشقیم یه حرفه

یه کم اگه نباشی آب می شه ، مثل برفه

دلم می خواد بدونی دلم مث یه دریاس

به وسعت نگاهت ، عمیق و خیس و ژرفه

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام بگم که چشات خود ستارس

چشات اگه نباشه ستاره بی اشارس

من نمی خوام رو کاغذ فقط نوشته باشم

دیدن روی ماهت تولد دوبارس

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام بگم که صد بار واسه تو مردم

قد تموم دنیا عاشق و دلسپردم

می خوام خودت حس کنی بدون طعم حرفت

چه قدر تو قحطی نور ، لحظه ها رو شمردم

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام بهار شه ، من عاشق پاییزم

پاییز می شه عاشق تر واسه تو اشک می ریزم

من نمی خوام عاشقیم مثل بقیه باشه

فقط بگم فدات شم ، فقط بگم عزیزم

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام با چشمام بهت بگم دیوونم

من دوس دارم بگی که ، نگو ، خودم می دونم

من نمی خوام آخر قصه مونو بدونی

من نمی خوام زبونی بگم پیشت می مونم

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

نمی خوام از اون بالا ماهو برات بدزدم

یا که نشونت بدم عاشقیمو با غصم

من نمی خوام که دنیا فقط تو رؤیا باشه

از گلای ارکیده قصری برات بسازم

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام داشتنت ، واسه من آسون بشه

نعمت با تو بودن ، اینجا فراوون بشه

من نمی خوام با خودت ، بگی که نه محاله

مریم عاشق من ، شبیه مجنون بشه

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات ، مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام بگم که بباری بارون میاد

به خاطر تو چشم گلای رز خون میاد

من نمی خوام فکر کنی حرفای عاشقونم

همین جور آسون می ره ، همین جور آسون میاد

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام که کوه و بشکافمش با تیشه

پر سیاوشونو ببرمش با ریشه

من نمی خوام تو نامه یه قولی داده باشم

که می مونم کنارت حتی پس از همیشه

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

نمی خوام این نوشته ، کارا رو بدتر کنه

پلکاتو سنگین کنه ، اون چشاتو تر کنه

من نمی خوام با حرفام یه وقت دلت بلرزه

آتیش تصمیممو رنگ خاکستر کنه

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام بگی نه ، می خوام برات بمیرم

برای اولین بار اجازه نگیرم

من نمی خوام فکر کنی ، رها می شم با مردن

مرگ منم می گه که صید توام اسیرم

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

دیگه دارم می میرم ببین چشامو بستم

به عشق مردن برات ، تو انتظار نشستم

من نمی خوام که قلبی برای من بشکنه

من نمی خوام بشکنی ، من واسه تو شکستم

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من واسه ی تو مردم ، این حرف آخرینه

دوس ندارم به جز تو ، کسی اینو ببینه

تو توی آسمون باش ، این جاها جای تو نیست

تو قلب آسمونی ، اینجا زیر زمینه

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

من نمی خوام گل برام بیاریی پرپر کنی

این شعر آخریمو یه وقت از بر کنی

بقیه روزای طلایی عمر تو

یه وقت خدا نکرده با سرزنش سر کنی

می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی

شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی